ღღدست نوشته های یه دختر تنهاღღ

___0♥0♥_____♥0♥0,*-:¦:-* ___0♥0♥_____♥0♥0,*-:¦:-*

زجر جدایی...

گفتی برم؟ گفتم چرا؟ گفتی پریشونی بسه

گفتی یکی دلتنگمه خیلی برام دلواپسه

گفتی برم؟ گفتم برو، امّا نگفتم تا ابد

با رفتنت توی چشام اشک جدایی حلقه زد

تنهام خیالت پیشمه، زخم دل درویشمه

هر جا بسوزم خاطرت، خاکستر آتیشمه

بی شعله می سوزم ولی، ای عشق خاموشم نکن

با من بمون، با من بمون هرگز فراموشم نکن

من قلب چاقو خورده ام، هم زنده ام، هم مرده ام

با بودنت گل کرده ام، با رفتنت پژمرده ام...



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+نوشته شده در پنج شنبه 20 مهر 1391برچسب:,ساعت7:58توسط ᶫᵒᵛᵉᵧₒᵤ (◡‿◡✿) دختر تنهاᶫᵒᵛᵉᵧₒᵤ (◡‿◡✿) | |