ღღدست نوشته های یه دختر تنهاღღ

___0♥0♥_____♥0♥0,*-:¦:-* ___0♥0♥_____♥0♥0,*-:¦:-*


چقدر فاصله بين ماست از اين فاصله بيزارم

دلم مي خواست مي گفتم چه احساسي بهت دارم

نگاهم کن خودت شايد بفهمي چي تو قلبم هست

نگاهم کن که با چشمات رها ميشم از اين بن بست

نزار باقي اين روزا با اين تنهايي ها سر شه

اگه عاشق بشي ميشه که اين فاصله کمتر شه

کنار تو دلم ميره ، تو اوني که دلم کم داشت

نميدونم چطور ميشه ، تو و اين قلب رو با هم داشت

يه حرفي رو زبونم هست مثل بغضي که نشکسته

ولي دور بودن از دنيات لبامو روي هم بسته

هميشه آرزوم بودي ، نزار اين حس يه عادت شه

يه کاري کن که اين رويا شبيه واقعيت شه

نتونستم بگم بي تو از اين زندگي بيزارم

ولي هر کاري ميکنم تا بفهمي دوست دارم


 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+نوشته شده در دو شنبه 20 آذر 1391برچسب:,ساعت10:55توسط ᶫᵒᵛᵉᵧₒᵤ (◡‿◡✿) دختر تنهاᶫᵒᵛᵉᵧₒᵤ (◡‿◡✿) | |