ღღدست نوشته های یه دختر تنهاღღ

___0♥0♥_____♥0♥0,*-:¦:-* ___0♥0♥_____♥0♥0,*-:¦:-*

 دست به دعا میشوم!

انگار عقربه های ساعت هم از انتظار خسته اند ، نشسته اند و حرکت نمیکنند

چرا نمیگذرد ، تا برسد آن روز که من با تو زیر باران ، حس کنم نغمه های دل انگیز باران را

در خواب میبینمت تو را ،ستاره ها که می آیند ، نمیدانم ، میدانند حال من را یا نه !

روزها شبیه هم هستند ، امشب نیز مثل دیشب است

دیشب خواب دیدم سرم بر روی شانه هایت است

 امروز در فکر خواب دیشب بودم به انتظارت مینشینم

انتظارم پایان نمی یابد

میروم به سوی پایانش ،  تا نزدیک شوم به تو

 در کنارت خیره شوم به چشمانت تا بگویم

خیلی خیلی دوستت دارم



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+نوشته شده در دو شنبه 20 آذر 1391برچسب:,ساعت11:28توسط ᶫᵒᵛᵉᵧₒᵤ (◡‿◡✿) دختر تنهاᶫᵒᵛᵉᵧₒᵤ (◡‿◡✿) | |