ღღدست نوشته های یه دختر تنهاღღ

___0♥0♥_____♥0♥0,*-:¦:-* ___0♥0♥_____♥0♥0,*-:¦:-*

باز هم سفر کرده ای

 

و چه سخت می گذرد ایام بدون تو

 

اوقاتی که در نبود تو بر من میگذرد ، مرگیست بنام زندگی

 

و من سخت دلگیرم

 

لحظه ها را به امید دیدن دوباره ات

 

و چشیدن طعم شیرین با تو بودن میگذرانم

 

دیروز سخت بیمار شدم

 

انگار که بغض تنهایی گلویم را میفشرد

 

دلم میخواست به گوشه ای پناه ببرم

 

و زانویم را در بغل بگیرم و به تصور اینکه سر بر شانه ات نهاده ام

 

بی تامل اشک بریزم

 

اکنون

 

با دلی پر از رنج دوریت

 

از اعماق قلب پر دردم

 

فریاد میزنم که

 

دلم برای خنده هایت و برای چشمهایت و برای بودنت تنگ شده است

 

بدان که لحظه ای بدون تو نیاسودم

 

و بدان که تا همیشه عمرم دوستت دارم



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+نوشته شده در پنج شنبه 30 آذر 1391برچسب:,ساعت10:39توسط ᶫᵒᵛᵉᵧₒᵤ (◡‿◡✿) دختر تنهاᶫᵒᵛᵉᵧₒᵤ (◡‿◡✿) | |