شاخه های بید می لرزد وبرگ هایش میریزد دل من می لرزد و غرورم میریزد ودلم...... دلم میسوزد فکر کردم فضا ساکت بود. چیزی حرکت نمی کرد همه چیز در سکون بود جز قلمی که دردستم بود وصدایی نمی آمد جز صدای تیک تیک ساعت دیواری که میخواست شکست مرا به ثبت برساند و تنم همچو بید می لرزید باد نم امد وتنم هنوز می لرزید باران باریدن گرفت کاش همانگونه که گفته اند شیشه پنجره را باران شست نقش تو را نیز بارن از دل من می شست و خواهد شست ارام ارام..............
نظرات شما عزیزان:
|
About
Home
|
آپلود عکس - شبکه اجتماعی فیس نما - مجله شب فارسی - سایت عکس باران